حكومت نظامی

ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی

‌ارتشبد حسين فردوست، پدر تشکیلات اطلاعاتی و امنیتی ایران

with 4 comments

به قلم : قاسم حسن پور

فردوست مي گويد:
در فرودگاه لندن نزديك باجه پاسپورت، فرد مسني مستقيم به طرف من آمد و پرسيد: سرهنگ فردوست؟ گفتم بله! خود را به عنوان ميهماندار من در مدت اقامتم معرفي كرد. بعد فهميدم كه وي كارمند بازنشسته M I-6- است(27) و از او براي اين نوع كارها استفاده مي كنند. او مرا با تشريفات، سريع از فرودگاه خارج كرد و به هتل درجه يكي برد كه پشت ديوار يك كاخ واقع بود و كليد اتاق را به دستم داد.آموزش من توسط سه استاد بود كه هريك، يك روز مي آمدند و دنباله درس را مي گرفتند. هر سه فارسي مي دانستند و يكي كه فارسي كم مي دانست، با خود مترجم مي آورد. روزهاي شنبه و يكشنبه تعطيل بود و پنج روز در هفته صبح و بعد از ظهر كلاس داشتم. من حدود ده جزوه يادداشت برداري كردم كه اجازه بردن آن با خودم را ندادند.بعدها در تهران اين جزوه ها توسط شاپور جي به من تحويل شد. پس از پايان تدريس اين سه استاد، دو استاد دعوتي تدريس را شروع كردند، كه يكي متخصص كمونيسم بود و ديگري متخصص مسائل اقتصاد ايران.استاد متخصص كمونيسم فرد بسيار با سوادي بود و مي گفتند جزء معدود متخصصيني است كه در جهان وجود دارد. استاد دعوتي دوم، متخصص مسائل ايران بود. ظاهر و رفتار او نشان مي داد كه يك شخصيت دانشگاهي است و از ايران شناسان انگليسي مي باشد.»

فردوست در ادامه مي گويد: «علاوه بر آموزش، در يكي از روزها مرا به بايگاني راكدي كه در عمق 50 – 40 متري زمين قرار داشت بردند. سيستم بايگاني به نحوي بود كه هرچه مي خواستند فوراً حاضر مي شد و فقط كافي بود به مسئول مربوطه گفته شود… با كمال تعجب، شاپور جي را در آنجا ديدم. شاپور جي توضيح داد كه درمورد تمام كشورهاي جهان و خود انگلستان از تاريخي كه سندي موجود بوده، فيلم و مدارك در اين باره جمع شده و مدارك فقط جنبه اطلاعاتي و سياسي نداشته و جنبه تاريخي نيز دارد.

درمورد ايران گفت كه از زمان شاه عباس هر مدركي بخواهي موجود است و سپس گفت : آيا مي خواهي فيلم هايي از رضا، بسيار قبل از سلطنت او و پس از سلطنتش و فيلم طفوليت و زندگي محمد رضا را ببيني؟ ابراز تمايل كردم. شاپور جي روي پرده

سينما به نمايش تصاويري از زندگي رضا شاه پرداخت؛ از موقعي كه يك قزاق ساده بود و به تدريج ترفيع گرفت و فيلم هاي ناياب و بكري از دوران سلطنت او كه هريك مربوط به دوراني از تاريخ او بود و نمونه هايي از خط وي و قراردادهاي مهمي كه بسته بود، به من نشان داد. به هر حال پس از پايان فيلم رضا شاه، خواستم كه فيلم محمدرضا را نشان دهد. شاپور، با وجودي كه خودش پيشنهاد كرده بود، گفت : «فكر مي كنم زود است! »

پس از پايان دروس شفاهي، مدت 48 ساعت درحوالي بندر پليموت (جنوب انگلستان كه مركز اصلي نيروي دريايي است) آموزش عملي ديدم. يك آموزش عملي راجع به انواع تخريب ها، آتش زا و انفجاري، مانند پرتاب با وسايل مختلف (نارنجك هاي آتش زا و انفجاري) كه در محوطه وسيع و داراي سنگرهاي عميق صورت گرفت. سپس انفجار روي موتورهاي بزرگ فولادي انجام شد.

موتورهاي بلا استفاده زيادي وجود داشت كه پس از انفجار، ديگر به درد نمي خورد. اين درس عملي در دو جلسه و هر جلسه حدود دو ساعت به طول انجاميد. يك جلسه نيز با فرد ديگري آموزش ديدم كه او فقط انواع سلاح هاي دوربين دار بسيار دقيق را نشان مي داد. آنها را باز مي كرد و خصوصيات هر يك را مي گفت و سپس توضيح مي داد: «اين سلاح را به دست يك تيرانداز ماهر كه در اينجا تعليم مي بيند مي دهيم، فردي كه سرويس بايد از او استفاده كند را در اينجا آموزش مي دهيم. سپس هرگاه تصميم به ترور شخصيتي گرفته شود، او هرقدر هم محافظ داشته باشد در امان نيست!… مشخص بود كه در اين مكان افراد زيادي از نقاط مختلف دنيا آموزش مي بينند و براي عمليات ترور و خرابكاري اعزام مي شوند و يا به كشور خود باز مي گردند و منتظر زماني مي شوند كه به آنها دستور عمليات برسد. ممكن است اين انتظار بسيار طولاني باشد.

در بازگشت به تهران، از محمدرضا وقت ملاقات خواستم، بلافاصله [اجازه] داد. راجع به دوره آموزش كليات را گفتم و توضيح دادم كه همه چيز را ياد دادند و خيلي هم احترام كردند. گفت : «موظفند. از اين كشور خيلي استفاده مي برند!» سپس گفت : «هرچه براي تشكيل دفتر خواسته ايد تصويب كرده ام».
«من [براي ايجاد دفتر ويژه اطلاعات] طبق الگوي انگلستان، به سازماندهي پرداختم. به افسران منتخب خود آموزش كامل دادم. وسايل كار آماده شد و چون فشرده كار شد، پس از سه ماه «دفتر ويژه اطلاعات» شروع به كار نمود.»
پس از آن فردوست بنا به دعوت انگليسي ها و براي تكميل آموخته هاي خود، طي سال هاي 1338 تا 1342 جهت فراگيري آموزش هاي مختلف، سه دوره آموزشي ديگر نيز توسط اينتليجنس سرويس در انگلستان ديده است كه عبارتند از :

1 – آموزش سازماندهي «دفتر ويژه»
2 ـ آموزش تلخيص و ارزيابي خبر
3 ـ آموزش حفاظت
4 ـ آموزش تحقيق
5 ـ گزارش نويسي
6 ـ آموزش شبكه هاي‌ پنهاني
7 ـ آموزش استخدام و عضويابي
8 ـ آموزش اطلاعات و ضد اطلاعات
9 ـ آموزش ضد براندازي
10 ـ آموزش جنگ رواني

شوراي عالي هماهنگي
در انگلستان مركز اطلاعاتي كشور(28) همانJ.I.C و ارگان اداره كننده آن«دفتر ويژه» (اسپيشل بورو) (29) است. فردوست در بازگشت به ايران سيستم فوق را براي محمدرضا توضيح مي دهد و طبق آن در ايران «شوراي هماهنگي» (مشابه J.I.C ) و «دفتر ويژه اطلاعات» (مشابه «اسپيشل بورو») ايجاد مي شود كه خود او به عنوان رئيس «دفتر ويژه اطلاعات» انتخاب شده و دبير «شوراي عالي هماهنگي» نيز مي گردد.

فردوست طبق الگوي انگليس، ظاهراً ارگان مشابه «كميته مشترك اطلاعاتـي» J.I.C را نيز با نام «شـوراي امنيت كشـور» تشكيل مي دهد و با تصويب محمدرضا مقرر مي شود كه جلسات آن به طور هفتگي در ساختماني درون محوطه كاخ مرمر، كه آن را محل كار اداره دوم ارتش كرده بود، تشكيل شود. محمدرضا شركت وزراء را در ارگان فوق منع كرده و اولين جلسات با تركيب زير تشكيل مي شود:

1 – رئيس اداره دوم ارتش
2 – رئيس ساواك
3 – رئيس شهرباني كل كشور
4 – فرمانده ژاندارمري كل كشور
5 – رئيس«دفتر ويژه اطلاعات» و دبير شورا

فردوست مي گويد: جلسات شوراي امنيت با همان مقامات ادامه داشت. اين جلسات به هيچ وجه آن چيزي كه انگليسي ها آموزش داده و انتظار داشتند نبود. مطلب مهمي در آن مطرح نمي شد و اكثراً به جوك و شوخي و صرف تنقلات مي گذشت. علت آن بود كه اعضاء با محمد رضا ملاقات داشتند و براي خودشيريني، ترجيح مي دادند كه مسائل خود را مستقيماً با محمدرضا مطرح كنند. بنابراين تا سال 1349 در ايران عملاً نظام اطلاعاتي و امنيتي هماهنگ تحقق نيافت.

وي در ادامه مي گويد: در سال 1349 يك روز صبح، محمد رضا وزير جنگ (ارتشبد عظيمي)، رئيس ستاد ارتش (جم يا ازهاري دقيقأ يادم نيست كداميك بودند، احتمالاً جم بود) ، رئيس ساواك (نصيري)، رئيس اداره دوم ارتش (پاليزبان)، رئيس شهرباني (مبصر) و فرمانده ژاندارمري (اويسي) رابه كاخ مرمر احضار كرد. در اين جلسه من به دلايلي حضور نداشتم. مقامات پس از حضور نزد شاه مشاهده كردند كه شاپور جي نيز آنجاست. ابتدا شاپور جي، به عنوان نماينده دولت انگلستان شروع به صحبت كرد و مقامات از سخنان او يادداشت برداشتند.
شاپور جي چنين گفت: «همان طور كه مستحضريد شوراي امنيت كشور اهميت فوق العاده و حياتي در حفظ امنيت كشور و پيش بيني وقايع در سطوح عالي مملكتي دارد. لذا از انگلستان به من دستور داده شده كه اهميت اين شورا را به اعليحضرت يادآوري كنم (شاپور جي نمي گويد كدام مقام انگلستان، اما قاعدتاً بايد نخست وزير باشد). لذا اعليحضرت ترجيح دادند كه اين مطالب با حضور خودشان بازگو شود: اول اينكه، جلسات شورا بايد منظم تشكيل شود. دوم اينكه، همه موضوعات مهم مملكتي و امنيتي و خارجي بايد در آن مطرح شود. سوم اينكه، هرگاه يكي از اعضاي شورا مطلبي را قبل از تشكيل شورا مستقيماً به اطلاع اعليحضرت گفته باشد دليل بر اين نيست كه در شورا مطرح نشود. صورت جلسات شورا منظماً بايد به اطلاع اعليحضرت برسد و دستورات صادره دقيقاً بايد اجرا گردد و چنين نباشد كه چون فلان عضو شورا فلان مطلب را به اطلاع اعليحضرت رسانده ديگر آن را در شورا مطرح نكند. اطلاع مستقيم و فوري اعليحضرت يك جنبه كار است و اطلاع شورا جنبه ديگر كار كه با بررسي جوانب مختلف موضوع مسئله پخته خواهد شد. چهارم اين كه مقامات انگلستان سفارش نمودند كه علاوه بر شوراي موجود، يك شوراي ديگر نيز مركب از معاونين ارگان هاي اطلاعاتي و امنيتي و انتظامي و با شركت مسئول شوراي عالي تشكيل شود و صورتجلسات اين شوراي جديد به اطلاع اعليحضرت و اعضاي شوراي رده يك برسد.»

پس از سخنان شاپور جي كه تماماً يادداشت مي شد، محمدرضا مقداري راجع به اهميت شوراي رده يك و شوراي رده دو (كه بايد تشكيل شود) صحبت كرد و به شدت همكاري و صميميت اعضاء را خواست و تهديد نمود كه در غير اين صورت مشاغلشان در معرض تعويض قرار خواهد گرفت. هرهفته، شنبه ها، جلسات هماهنگي تشكيل مي شد؛ شنبه هفته اول جلسه رده يك و شنبه هفته دوم جلسه رده دو.

صورتجلسات براي محمدرضا ارسال مي گرديد و دو نسخه نيز به طور غير رسمي توسط سفارت هاي امريكا و انگليس اخذ مي شد. صورتجلسات شوراي رده دو بسيار پر مطلب و حاوي اطلاعات درجه اول بود. جلسات «شوراي هماهنگي رده دو» با نظم خاص و با شركت تمام اعضا در دفتر تشكيل مي شد و بسيار نافع بود و به حدي در ريز مسائل وارد مي شد كه تصور مي كنم همه مسائل امنيتي كشور را دربرمي گرفت.(30)

* منابع:*

MI-6 -27از نظر وظايف شباهت زيادي به »سيا« دارد ولي فعاليت آن كاملاً مخفي‌و پنهان است

28- Joint Intelligence Committee

29- Special Bureau

30- مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي (خاطرات‌ارتشبد حسين فردوست) (برگرفته از صفحات 389 تا 393).

Written by State-of-Siege

مِی 12, 2008 در 6:46 ب.ظ.

4 پاسخ

Subscribe to comments with RSS.

  1. تازه بارادیوامریکاآشناشده بودم یک شب ساعت 10/5اعلام شدکه ساعت 6صبح فرداباشاهنشاه مصاحبه دارد(شاهنشاه آنموقع درقیدحیات وخارج ازایران بودند)ازصحبت های ایشان فقط این رابه یاددارم :
    (شاهنشاه گفت ازرهبران اسلام این سئوال رادارم چرابا2تن ازافسران ارتش شاهنشاهی هیچ برخوردی نداشته اید؟قره باغی و فردوست
    راستی چرااین 2به دام خلخالی نیافتادن؟

    MAMAD

    آگوست 7, 2013 at 6:26 ب.ظ.

    • هم فردوست وهم قره باغی عامل اجنبی بودندوخیانتکردند

      MAMAD

      آگوست 7, 2013 at 6:28 ب.ظ.

  2. سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم

    chibekhoonam.net

    سپتامبر 29, 2019 at 3:14 ب.ظ.

  3. مطلب بسیار خوبی بود.ممنون

    shop.darskhoona.ir

    نوامبر 13, 2019 at 2:45 ب.ظ.


بیان دیدگاه