حكومت نظامی

ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی

متن كامل سخنرانی افشاگرانه حجت السلام پروازيان در رابطه با انصار حزب الله

with 4 comments

متن كامل سخنراني افشاگرانه حجت السلام پروازيان در رابطه باحزب الله كه منجر به بازداشت و نهايت ممنوع شدن منبر و تدريس ايشان از سوي دادگاه ويژه روحانيت شد

بسم الله الرحمن الرحيم

لازم ميدانم مطالبي را خدمت بر و بچه هاي مسلمان و رزمنده عرض نمايم چراكه اعتقاد دارم بچه هاي رزمنده، خالص و مخلص هستند. امروز آقاي خاتمي 30 ميليون رأي آورده يعني مشروعيت ملي دارد. با اين همه در تهران و قم اتفاقاتي در جريان است كه بايد وزارت اطلاعات و وزارت كشور از آن مطلع شوند. شماري از اين آدمها ـ انصار حزب الله ـ در وزارت كشور و اطلاعات و ارشاد دست دارند و مشغول سازماندهي هستند و تا به حالدر چند استان نيز موفق عمل كرده اند.واقعاً جايگاه بچه هاي جبهه رفته كجاست؟ چرا آنها به اين نقطه رسيده اند؟ به عقيده من اقدامات اينها به مسائل اعتقادي مردم ضربه شديدي زده و ميزند. لذا ما بايد سعي كنيم جلوي آنها را بگيريم، جلوي كساني را كه با ما رفاقت داشتند ولي امروز خط ما و آنها جدا شده است. يكي از اين بچه ها «الله كرم» است. افراد ديگري هم هستندكه من خوب آنها را نميشناسم مثل «سلطانپور» و «عبداللهي» سابقه ما با اين بچه ها به سال 1363 برميگردد.در آن تاريخ ما محفلي داشتيم به نام «رزمندگان»، در جريان حوادث جبهه و مشكلاتي كه پيش آمده بود ما مدتي سكوت كرديم و بعد در سال 67 بر آن شديم كه راهپيمائي ولايت را به راه اندازيم اما امام جلوي ما را گرفت. در اينسال هيئت رزمندگان تهران به وجود آمد مرحوم «سيدعلي نجفي» و من، سخنرانان هيئت بوديم، جمع خوبي بوداما اين وضع دوام نداشت. بعد از سال 71 راه ما به گونه ديگري ادامه پيدا كرد. من تقصير را ميگذارم به گردن كارگزاران نظام كه ما را در مسيري درست هدايت نكردند و من اينجا ميگويم آقاي خاتمي رئيس جمهور منتخب ايران،بچه هاي جنگ براي شما خطر زا هستند. «عبداللهي» امروز از بچه هاي دارودسته سرتيپ پاسدار ذوالقدر است.جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران ـ و «سلطانپور» را مهندس «باهنر» نماينده مجلس و چهرة سرشناس جناح راست و مدير تبليغات ناطق نوري در انتخابات رياست جمهوري ـ هدايت ميكند. من مدتها با اينها بودم. چندسال قبل مسائل امر به معروف و نهي از منكر را مطرح ميكردند. «عبداللهي» كه يك چشماش را در جنگ از دست داده اصرار ميكرد كه مرا هم به دنبال خودشان بكشاند، اما من وقتي فهميدم او به زنها اسيد پاشيده، بسيار ناراحت شدم و او خودش موضوع را فهميد و دررفت. در سال 1372 ما «انصار» را كامل كرديم، تعداد مؤسسان انصار 18نفر بودند كه به سه گروه تقسيم ميشدند. گروه وابسته به «ذوالقدر» كه تعدادشان 7 نفر بود. هفت نفر هم با«عبداللهي» بودند و چهار نفر هم با «اللّه كرم» بچه ها همگي، من و مرحوم نجفي را قبول داشتند، كار ما باسخنرانيهاي نجفي شروع شد و بعد از رحلت ايشان از من خواستند كار او را ادامه دهم. اسم انصار در آن تاريخ اصلاً مطرح نبود. ميگفتند بروبچه هاي هيئت رزمندگان، به مرور اسم انصار به ميان آمد و با قوي شدن حضور وابستگان «ذوالقدر» و «الّله كرم»، حضور رزمندگان كمرنگ شد. با من هم كه ملاي رزمندگان بودم و عضو موسس انصار با ترديد برخورد ميشد. بچه هاي مسجد شهدا مثل «حسين پورصالح» و «اميرفرشادابراهيمي» مرا از جريانات پشت پرده باخبر ميكردند. تدريجاً معلوم شد كه به هر حال تشكيلاتي شكل گرفته و قرار شده در گروه ما نفوذ كند. يكروز «اللّه كرم» نزد من آمد و گفت چون نميخواهم به شما پشت پا بزنم دلم ميخواهد «راسته حسيني» مسئله اي را به من بگوئيد و سعي كنيد دروغ هم نگوئيد. گفتم موضوع چيست؟ گفت «آيا شما در جائي به آقاي خامنه اي فحش داده ايد؟ چهارده نفر از بچه هاي انصار موضوع را فهميده اند و آشوبي برپا شده است.» گفتم امكان ندارد.اگر كسي جلوي من هم حرفي به آقاي خامنه اي بزند دهانش را خرد ميكنم. آنچه گفته ام اين بوده كه من و امثال من از «امام خميني» شخصيت حقوقي ولايت را داريم. در واقع امام متكاي مردم بوده است. اما امروز مردم متكاي آقاي خامنه اي هستند. به هر حال «حسين اللّه كرم» براي انتخابات، انصار را بسيج كرد. در قم و در تهران، وجوهات هم ميرسيد و پشت پرده نيز معاملاتي صورت ميگرفت. در اين ميان «اللّه كرم» اصرار داشت مرا هم وارد بازي كند. روزي مرا نزد «سلطانپور» برد كه در وزارت صنايع مشغول بود. او را قبلاً در بيت آقاي خامنه اي ديده بودم. از من دعوت كرد سرپرستي امور تبليغات و مطبوعات رادر انصار بر عهده بگيرم. من زير بار نرفتم «اللّه كرم» به «سلطانپور» گفت اين همان آقائي است كه به آقاي خامنه اي فحش داده. بعد به بيت آقاي خامنه اي رفتيم. من با «معزي» و «محمدي گلپايگاني» دو ركن دفتررهبر قبلاً دعوا كرده بودم. يكبار «معزي» در «دو كوهه» گفت: حكايت روي مين رفتن بچه ها در جبهه را ما خودمان ساخته ايم حالا شما قضيه را جدي گرفته ايد؟ اين گفته خيلي سنگين بود. گريبانش را گرفتم كه مردك اين چه حرفي است كه ميزني؟ ما را 45 دقيقه معطل كرد بعد به ديدن آقاي «خامنه اي» رفتيم. ايشان به «اللّه كرم» گفت: «آقاي اللّه كرم شما مسئول حزب اللّه هستي» واقعاً تكان خوردم. ايشان نپرسيد «اللّه كرم» آيا تو مسئول انصار حزب اللّه هستي؟ بلكه طوري گفت كه يعني بنده رهبر، تو را به عنوان مسئول حزب اللّه قبول دارم. در آن لحظه متوجه شدم«اللّه كرم» مرا آورده است تا به چشم خود ببينم آقاي «خامنه اي» او را تأييد ميكند. وقتي بيرون آمديم آقاي«ميرحجاري» نظر ديگري داد كه عكس حرف آقاي «خامنه اي» بود. ايشان گفت تعيين مسئول انصار بايد با رأي اكثريت انجام گيرد. در هيئت سرپرستي پنج تن از رزمندگان حضور داشتند. حسين و محمد ژوليده، فرج مراديان و مسعود ده نمكي و اميرفرشاد ابراهيمي ، بقيه از عوامل جامعه روحانيت و سرسپردگان «جنتي» و «ذوالقدر» بودند. بعد ازبرپائي مجلس پنجم افتراق «حسين اللّه كرم» با انصار حزب اللّه آغاز شد. بچه هاي مخلص در انصار ميخواستند با ما كار فرهنگي بكنند. در دانشگاه برنامه گذاشتند و من و «حداد عادل»و «شريعتمداري» سخنران بوديم. اما چون حسين شريعتمداري ديد نميتواند در صحنه گفتگو حريف ما بشود كار را به آتش زدن «سينما قدس» و«انتشارات مرغ آمين» كشاند. در اين مرحله «ميرحجاري» مجبور شد به ظاهر جلوي «اللّه كرم» را بگيرد با اين توجيه كه او با چپها رفيق است. «اللّه كرم» هم در چنبر «مهدي نصيري»، «حسين شريعتمداري»، «ذوالقدر»، و«يوسفعلي ميرشكاك» افتاد. «حسين اللّه كرم» در اين مرحله به تبليغ عليه رزمندگان پرداخت و سرانجام هيئت درسال 75 منحل شد، تمام تلاش «اللّه كرم» اين بود كه من در وسط نباشم، محرم امسال براي رحلت امام رفتم، گفتندمراسم در مسجد ارگ است. رفتم درهاي مسجد بسته بود. ناچار سراغ بقاياي هيئت رزمندگان رفتم گفتندببخشيد اشتباهي رخ داده است. دو سال است نزد اين جماعت منبر نميروم، منبري اينها آقاي «علم الهدي» است.او در مسجد حضرت مهدي (عج) خيابان ستارخان جانشين من و آقاي نجفي شده است. سرانجام «حسين اللّه كرم» انصار را به شكل فعليش راه انداخت. اينها جلسه اي داشتند در قم كه من هم رفتم،در آنجا گفتند بايد ستاد تشكيل بدهيم، يك نظامي مثلاً شريعتي فرمانده لشگر 31 عاشورا و يا «محمد كوثري» درتهران، يك روحاني و يك دانشگاهي در هر ستاد فعاليت كنند. براي تأمين هزينه هم موسسه اميرالمومنين را «واعظ طبسي» پشت قضيه گذاشته بود. «موسسه فرهنگي امام خميني» هم بود كه خوب پول تقسيم ميكرد. جناح راست نيز با مطرح كردن وحدت استراتژيك و تشكلهاي همسو، به حمايت از انصار پرداخت. جالب اين كه وقتي من بااينها روبرو ميشدم، ميگفتند: تو راهت را از سال 73 جدا كردهاي. يك روز يكي از سركردگان جناح راست گفت بقاي انقلاب در چيست؟ گفتم در پيوند حكومت با مردم. گفت اين را از كجا آوردهاي گفتم از فرمايشات امام. گفتدر امر تاكتيك رهبر ميتواند نظر متفاوت بدهد اما در اصول حق تخطي ندارد. امير الحاج را ميشود عوض كرداما حج را نميتوان تغيير داد. ايشان گفت ما بچه هاي سپاه نشستيم و بحث كرديم و آقاي خامنه ا ي نيز با ما هم عقيده است كه راز بقاي نظام در ايجاد رعب و وحشت در مردم است. خيلي زيبا تحليل ميكرد، گفتم: «تحليل شما زيباست اما مرده شوي نتيجه گيريتان را ببرد.» گفت: «اگر ما مردم را ول كنيم براساس طبيعت حركت ميكنند و آزادي ميخواهند. ما بايد مردم را با توسري به سوي اسلام ببريم. در فقه داريم كه حركت به سوي معرفت قسري است با زور اسلحه و پسگردني و زندان،امكانپذير است.» حرفهاي اينها را به آقاي «عبداللّه نوري» گفتم. با آرامش گفت صبر كن ببين مردم با اينها چه خواهند كرد.انتخابات ميرسد و خواهي ديد كه اينها رسوا ميشوند. اينها يك عده يهوداي منافقند كه براي مقام و مال دنيامادر و خواهرشان را هم واگذار ميكنند. آقاي نوري گفت اگر سپاه با اينها همراه شود از چشم مردم ميافتد. درمباحث وحدت استراتژيك، از هيئت موتلفه و جامعه روحانيت آدمهائي مي آمدند از قبيل «سلطانپور»، «موحدي ساوجي»، پسر «جنتي»، «ذوالقدر»، «عليرضا افشار» و بحث ميكردند كه آقاي «خامنه اي» با «ناطق نوري» يك روح در دو قالب هستند و انصار بايد از قدرت خود براي پس زدن خاتمي كه ضد ولايت فقيه است استفاده كند. در قم وضع فرق ميكرد، «جوادي آملي» و «مشكيني» و «اميني» امام جمعه هاي قم در جريان انتخابات، هر سه مشروط عمل ميكردند. اما بعد از سفر به آمل و ديدار با آقاي خامنه اي گفتند ما به ناطق نوري راي ميدهيم چون آقااينطور خواسته است. من هم به آمل رفتم ميرحجازي به ديدنم آمد و گفت بايد به ناطق نوري رأي بدهي گفتم چهار شرط من در مورد ناطق محقق نشده و من هم به خاتمي رأي ميدهم. خلاصه با همة زوري كه زدند همانطور كه پيشبيني شده بود آبرويشان در انتخابات رفت و «اللّه كرم» و«ده نمكي» هم رسوا شدند. اما بلافاصله بعد از انتخابات با رسيدن پول و وعده، عمليات شروع شد. اين كه ميبينيدنوري اين همه مورد حمله قرار ميگيرد و حتي اينها قصد جانش را كرده اند، براي اين است كه ميدانند او و خاتمي بر سر عهد و پيمان خود با مردم هستند. اينها علاوه بر طرحهاي حمله به روزنامه ها و زدن و بردن و كشتن آزاديخواهان با كمك جناح راست، طرح راه اندازي يك روزنامه به نام «عصر» را دارند كه بعدازظهرها منتشر خواهد شد هفته نامهاي را نيز به نام «فهميده»تدارك ميبينند. «آقاي خامنه اي در شب محرم سال 1375 براي سپاه سخنراني كرد كه قسمتي از آن سري اعلام شده بود. دراين قسمت ايشان مردم را به عوام و خواص تقسيم كرده بود و اين كه خواي بايد حكومت كنند وعوام تبعيت. درجريان انتخابات رئيس جمهوري اين قسمت سري را به شكل گستردهاي پخش كردند. بچه هاي انصار عامل آن توزيع بودند. همان عوام الناس اما با راي خود نشان دادند كه خواص مورد اشاره رهبر، ول معطلند.»

اصالت:
farshadebrahimi3.blogspot.com/2005/07/blog-post.html
                                                                     

Written by State-of-Siege

مِی 14, 2008 در 9:41 ق.ظ.

نوشته شده در انقلاب و پیامدها

4 پاسخ

Subscribe to comments with RSS.

  1. […] سخنرانیافشاگرانه حجت السلام پروازیان مصاحبه با کیانوش مظفری یکی از اعضای انصار حزب الله مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود […]

  2. […] مهم این ادعا، ه نقل از فیسبوک امیر فرشاد ابراهیمی؛ اظهارات پیشین حجت السلام پروازیان می باشد. وی اولین فردیست که شجاعانه اعلام کرد: «انصار […]

  3. […] مهم این ادعا به نقل از فیسبوک امیر فرشاد ابراهیمی؛ اظهارات پیشین حجت السلام پروازیان می باشد. وی اولین فردیست که شجاعانه اعلام کرد: «انصار […]

  4. […] مهم این ادعا به نقل از فیسبوک امیر فرشاد ابراهیمی؛ اظهارات پیشین حجت السلام پروازیان می باشد. وی اولین فردیست که شجاعانه اعلام کرد: «انصار […]


بیان دیدگاه