حكومت نظامی

ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی

متن کامل نامه اکبر گنجی به آزادگان جهان (از زندان اوین)

with one comment

بی بی سی
امروز نوزده روز از اعتصاب غذای من می‌ گذرد؛ در ابتدای خرداد ماه يازده روز در اعتصاب غذابودم، از ٢١ خرداد مرحله دوم اعتصاب غذا آغاز شد، در مجموع طی سی روز اعتصاب غذا، وزن من از ٧٧ کيلوگرم به ٥٨ کيلوگرم کاهش يافته است، يعنی طی يک ماه نوزده کيلو کاهش وزن.

مرا در سلول انفرادی بند ٢٤٠ حبس کردند و مجازاتهای اضافی ديگری چون ممنوع التلفن بودن، ممنوع الملاقات بودن، ممنوعيت مطالعه روزنامه و ممنوعيت استفاده از هواخوری را بر من تحميل کردند.

دروغ در نظامهای اقتدارگرا از رذيلت به فضيلت تبديل می ‌شود؛ دروغگويان مدعی ‌اند زندانی سياسی نداريم، سلول انفرادی نداريم، اعتصاب غذا در زندانهای ايران وجود ندارد، زندانها به هتل تبديل شده است، مشکلات و مسائل را از طريق تغيير نام حل می‌ کنند، سلول انفرادی را سوئيت می ‌نامند و گمان باطل می ‌برند که مسئله حل شده است.

آيا اگر کسی الاغ را طوطی بنامد الاغ از طريق انقلاب ماهيت به طوطی تبديل می ‌شود؟

زندانی يعنی سلب آزادی، آيا با هتل ناميدن زندان، ماهيت زندان دگرگون می ‌شود؟ (از تعابير ذاتگرايانه استفاده کردم چون فيلسوفان مسلمان ذاتگرايند و انقلاب ماهيت را محال می‌ دانند)

زندانی سياسی کسی است که به دليل عقايد و بيان نظرات دگرانديشانه ‌اش زندانی می ‌شود، تمام نهادهای حقوق بشری دنيا تأييد کرده ‌اند که طی سالهای گذشته صدها نفر به دليل دگرانديشی در ايران زندانی شده ‌اند.

دادستانی دروغساز تهران يک روز مدعی می‌ شود گنجی را به دليل اعتصاب غذا در سلول انفرادی حبس کرده است، روز ديگر می‌ گويد گنجی را برای تنبيه در انفرادی حبس کرده‌ اند و تا زمانی که متنبه نشود در انفرادی خواهد ماند و در آخرين اظهارنظر می‌ گويند «از آنجايی که گنجی مشکل تنفسی داشت، پزشکان تشخيص دادند وی در محيط آرام و دور از هياهو باشد».

دروغگو با فراموش کردن دروغهای پيشين، دروغهای جديد می ‌بافد؛ فراموش کرده‌ اند که يک ماه پيش رئيس دادگستری استان تهران (عليزاده) مدعی شد گنجی بيمار نيست، اينک می‌ گويند به تشخيص پزشکان، گنجی از بيماری تنفسی (بخوانيد آسم) رنج می ‌برد.

آيا پزشکان توصيه کرده‌ اند گنجی را در سلول انفرادی ممنوع التلفن، ممنوع الملاقات، ممنوع از خواندن روزنامه و ممنوع از آفتاب و هوای تازه کنيد؟ آيا پزشکان دستور دادند در ساعت بيست دقيقه بامداد جمعه ٢٧ خرداد يک قاچاقچی محکوم به پانزده سال حبس را بزور وارد سلول گنجی کنيد تا دخل او را بياورد؟

آن فرد قاچاقچی را صبح روز پنجشنبه ٢٦ خرداد به دفتر دادستان تهران بردند و سعيد مرتضوی بخوبی او را توجيه کرده بود که شب هنگام چه بايد صورت دهد، فردی که از دفتر مرتضوی در ساعت دوازده و بيست دقيقه به همراه او به درب سلول من آمد، به مراقبين
می ‌گفت: «اگر دست من بود جنازه گنجی را خودم روی زمين می‌ انداختم»، البته من زير بار نرفتم و او را به سلول راه ندادم و خودم هم از سلول بيرون آمدم (کل ماجرای آن شب را در نامه جداگانه‌ ای شرح داده ‌ام).

بدانيد اگر تنبيه به معنای انکار عقايد پيشين باشد، گنجی هيچگاه متنبه نخواهد شد کليه‌ مکتوباتم، خصوصاً دفتر اول و دوم مانيفست جمهوريخواهی زاده‌ تأمل و آگاهی‌ اند، نقد بيرحمانه آنها بر عهده‌ ديگران است، بدانيد گنجی تا رسيدن به مقصود دست از اعتصاب غذای نامحدود برنخواهد داشت، توبه نامه نويسی شيوه‌ بازجويان استالين بود که به استالينيستهای ايرانی به ارث رسيده است.

امروز، چهره‌ در هم شکسته‌ من، نمايانگر سيمای واقعی نظام جمهوری اسلامی ايران است، من اينک نماد عدالتم، عدالتی که اگر درست نگريسته شود، ظلم تمام عيار زمامداران جمهوری اسلامی را به نمايش می ‌گذارد، صورت و بدن درهم ريخته‌ من به طور پارادوکسيکالی عدالت ادعايی و ظلم واقعی را ظاهر می ‌سازد، اکنون هر کس مرا می‌ بيند با تعجّب می‌ پرسد: «آيا شما اکبر گنجی هستيد؟ با تو چه کرده‌ اند»؟

آری، من نه بيمارم نه اعتصاب غذا کرده ‌ام، وزن مرا از طريق شکنجه‌ های ابداعی در عرض يک ماه از ٧٧ به ٥٨ رسانده‌ اند، اين جسم فروريخته را از ديگران پنهان می ‌نمايند تا واقعيت جمهوری اسلامی پنهان بماند، چرا اجازه نمی ‌دهند خبرنگاران تصاوير مرا بگيرند و منتشر سازند.

خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان
تا سيه روی شود هرکه درو غش باشد

همان طور که بارها گفته ‌ام اگر من در زندان بميرم، عامل و آمر قتل من آقای خامنه‌ ای است. مرتضوی به طور مستقيم از طريق آقای حجازی از آقای خامنه ‌ای دستور می ‌گيرد، من با حکومت نامحدود و غيرانتخابی آقای خامنه ‌ای مخالفت کرده‌ ام، گفته ‌ام قدرت مطلق غيرپاسخگوی مادام ‌العمر با مردمسالاری تعارض دارد.

گفتم بيان اين نظر با واکنش تند و سريع آقای خامنه ‌ای مواجه خواهد شد، آنچه پيش آمد نشان داد که تشخيص من درست بود، او انتقاد از خودش را به هيچ وجه تحمل نمی کند، کروبی و معين و‌ هاشمی رفسنجانی هم در اين انتخابات مزه‌ مردمسالاری دينی خامنه ‌ای را چشيدند. دخالت گسترده و تشکيلاتی سپاه و بسيج، صدای ستاد لاريجانی و شخص محسن رضايی را هم درآورد.

نظام سلطانی با دموکراسی تعارض دارد، در اين نظام سلطان همه کاره است و ديگران گوش به فرمان، مرتضوی به همسر من گفته است: «مگر گنجی بميرد چه خواهد شد؟ روزانه بيش از دهها نفر در زندانها می ‌ميرند، گنجی هم يکی از آنها».

اين سخن آقای خامنه ‌ای است که از زبان مرتضوی به گوش می ‌رسد، گنجی می‌ ميرد امّا آزادی طلبی، دموکراسی خواهی، عدالتخواهی سياسی، اميد و آرزو و آرمان نخواهد مرد، عشق به ديگری و ايثار برای مردم همچنان زنده خواهد ماند.

اکبر گنجی
چهارشنبه ٨/٤/٨٤


پاورقی:

۱. دادستان گفته است در سلول گنجی باز است و او با ديگر متهمان اين بند (متهمان پرونده انتشار و فروش سؤالات کنکور) ارتباط دارد؛ اين مدعا هم دروغ است، متهمان يک پرونده را به طور جداگانه ماهها در سلول انفرادی حبس می‌ کنند تا با يکديگر تبانی نکنند و در اثر فشار بازجويی و قطع کامل ارتباط با دنيای خارج به هرچه بازجويان بخواهند اعتراف کنند، من گاه صدای برخی از محبوسان در سلول انفرادی را می ‌شنوم که خواهان استفاده از هواخوری و بازکردن پنجره‌ کوچک سلول خود هستند، باز بودن درب کليه‌ سلولها و ارتباط با يکديگر کذب محض است، اخيراً يکی از همين کنکوريها چهارده روز دست به اعتصاب غذا زد.

اصالت:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/07/printable/050701_mf_ganji_letter.shtml
                                                                  

Written by State-of-Siege

مِی 15, 2008 در 5:53 ب.ظ.

نوشته شده در یک مرد، یک اکبر گنجی

یک پاسخ

Subscribe to comments with RSS.

  1. شرم از سخن دارم

    مرضیه

    ژانویه 20, 2010 at 11:38 ق.ظ.


برای مرضیه پاسخی بگذارید لغو پاسخ